نامه ی یک روسپی به خدا خدایا گناه من چه بود
چرا سرنوشتم اینجوری بود
دشمنی تو با من بهر چه بود
نه این دنیا بهر من بود نه آن دنیا
خدایا کسی مرا بهر خودم نخواست
خدایا کسی مرا برای چیزی که دادی نخواست
از تو گله دارم
از نبودنت گله دارم
از بودنت بیشتر گله دارم
سرنوشت که میگن اینه
اینی که میگن دسته تو اینه
دنیا رو رو سرم خراب کن
تو که هرچی از دستت امد دریغ نکن
حداقل این دنیا رو واسم جواب کن
تو چی میفهمی من چی میکشم؟
نگاه مردم و سکوت خودم و غم افکار شوم
اشکای پنهون وانتظار نداشتن حق
همه گفتار بنده هاته واسه من
حالا بگو حق بامنه یا من با حق
چه کونم خدایی بدی یا ندی حق با توه
:: موضوعات مرتبط:
اشعار نو ,
,
:: بازدید از این مطلب : 460
|
امتیاز مطلب : 39
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12