شادي را به كوچههاي زندگي برگردانيم. با محبت به در خانه همسايه زنيم و اشكها را از چشمان پر نور دخترك همسايه كه از دوري بابا مينالد پاك كنيم. در كوچههاي زندگي گلهاي اميد بكاريم و با دستان پر محبت خود به آنها آب دهيم تا به شكوفه نشتنشان را با چشم دل ببينيم.
وقتي كوچههاي خلوت و تاريك به كوچههاي پر مهر و آباد تبديل ميشود كه با پاي دل به ديدار همسايه بروي و آنگه كه دست نوازشت را بر سر طفلكي زيبا ميكشي تا دلش را شاد كني، نه با پول و مقام كه با مهر و لطف خود او را مجذوب محبت ميكني و به او ميگويي تو نيزساز كن نغمه با هم بودن را بدون اين كه در نظر بگيري كه ازكجايي و چه رنگ و مسلك و آييني داري.
به اميد آن روز كه همه پيروان اديان الهي دست به دست هم دهند و بدون نگاه كردن به رنگ پوست و دلبستگي به جا و مكان خود و فقط با تكيه بر او كه تنهاست و آورنده همه خوبيهاي عالم و آورنده همه پيامبران، كوچههاي پر زسكوت و ظلم را به كوچههاي مهر و وفا تبديل كنند.
خدایا تو را میپرستم و تنها تو را دوست دارم
خدایا به من قدرتی عطا کن که
بتوانم آن باشم که تو میخواهی
خدایا تو را در بیکسیهایم به چشم دل
نظارهگر بودهام، چگونه باید تو را بخوانم؟
خود نمیدانم
:: موضوعات مرتبط:
اشعار دوستان ,
,
:: بازدید از این مطلب : 380
|
امتیاز مطلب : 55
|
تعداد امتیازدهندگان : 15
|
مجموع امتیاز : 15