
این که خوابیده است اینجا آدمی جوگیر بود
ظاهرش جیغ و صدایش عینهو آژیر بود
از همان وقت تولد داخل گهواره اش
دایماً دلواپس آمار مرگ و میر بود
این اواخر دستش آمد تازه دنیا دست کیست
سعی کرد آدم شود البته دیگر دیر بود
شعرهایش گرچه از ذوق و لطافت بهره داشت
غُر غُر و زخم زبانش بدتر از شمشیر بود
از لحاظ تیپ و ظاهر هیچ چیزی کم نداشت
مانتویش خفّاشی و پوتین و کیفش جیر بود
بعد ترک مصرف سیگار کنت و ماربرو
فکر مصرف کردن اردیبهشت و تیر بود
آن اوایل ساق و سالم عشق را شوخی گرفت
این اواخر عاشق مردی مریض و پیر بود
بس که تنبل بود حال مردم آزاری نداشت
در عوض یک عمر طفلک با خودش درگیر بود
شر به پا می شد اگر خیرش به جایی می رسید
شیر هم می داد اما گاو نُه من شیر بود
گرچه از خدمت به محرومان نمی شد هیچ سیر
بی تعارف گاه گاهی از خودش هم سیر بود
عینهو دیوانه ها در گوشه ای متروک و دنج
صبح تا شب دست و پاهایش به هم زنجیر بود
سالها جان کند تا چیزی شود اما نشد
کوشش و سعی و تلاشش در خور تقدیر بود!
:: موضوعات مرتبط:
اشعار دوستان ,
,
:: بازدید از این مطلب : 832
|
امتیاز مطلب : 68
|
تعداد امتیازدهندگان : 18
|
مجموع امتیاز : 18